
در شهر مشهد، زوجی به نام رها و نیما تصمیم گرفتند که پس از چند سال دوستی و عشق، زندگی مشترک خود را آغاز کنند. آنها با شور و شوق فراوان، مراسم عقدشان را برنامهریزی کردند و همه چیز برای آن روز آماده بود.
روز عقد فرا رسید و خانوادهها و دوستان رها و نیما به خانه بزرگ خانواده رها آمدند. رها با لباسی سنتی و زیبا به همراه خانوادهاش وارد شد و نیما با کت و شلواری شیک و دستدردست پدرش وارد مراسم شد. وقتی نگاههایشان به هم افتاد، عشق و احترام در چشمانشان موج میزد.
مراسم عقد با خواندن خطبه عقد و دعای خیر از سوی بزرگان خانواده آغاز شد. رها و نیما دستدردست هم نشستند و با قلبی تپنده به خطبه عقد گوش دادند. وقتی که خطبه عقد به پایان رسید، رها و نیما با چشمانی پر از اشک و لبخندی گرم به یکدیگر گفتند: “بله، با هم زندگی مشترک خود را آغاز میکنیم.”
پس از مراسم عقد، رها و نیما به همراه مهمانان خود به پذیرایی پرداختند. آنها با هم عکسهای یادگاری گرفتند و لحظات شادی را ثبت کردند. موسیقی سنتی زیبا در فضا پخش میشد و همه با هم میخندیدند و خوش میگذشتند.
اما در طول مراسم، یک اشتباه بزرگ رخ داد. یکی از مهمانان به اشتباه تلفن همراه خود را به جای تلفن رها برداشته بود و تلفن رها را با خود برده بود. تلفن رها حاوی پیامها و خاطرات مهمی بود و او بسیار ناراحت شد.
رها با نگرانی به نیما گفت: “نیما، تلفن همراهم را گم کردهام! باید آن را پیدا کنیم.”
نیما با آرامش به رها گفت: “نگران نباش، عزیزم. با هم میتوانیم آن را پیدا کنیم.” آنها به سرعت با مهمانان تماس گرفتند تا از آنها درباره تلفن پرسوجو کنند. پس از چند تماس، مهمان نزدیکشان یادآوری کرد که تلفن را به اشتباه برداشته و فراموش کرده است که آن را بازگرداند.
مهمان بلافاصله با تلفن به خانه بازگشت و آن را به رها تحویل داد. رها با شادی و نفس راحتی کشید و از مهمان تشکر کرد. این تجربه به رها و نیما نشان داد که با همکاری و صبر، میتوانند هر مشکلی را حل کنند.
این داستان نشان میدهد که حتی در مراسم عقد، ممکن است اشتباهاتی رخ دهد، اما با عشق و حمایت یکدیگر میتوان این مشکلات را حل کرد و زندگی مشترک را با خوشبختی آغاز کرد.
لطفا به این جا امتیاز دهید!
امتیاز صفحه شما :