در شهر کرمان، دختری به نام یاسمین زندگی میکرد که پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، برای ادامه تحصیل در رشته هنر به دانشگاهی در اصفهان رفت. این اولین باری بود که یاسمین دور از خانوادهاش زندگی میکرد و او بسیار هیجانزده و کمی نگران بود.
یاسمین در اصفهان با محیط جدید، دوستان جدید و تجربههای تازهای روبرو شد. او در خوابگاه دانشجویی ساکن شد و با دخترانی از سراسر ایران آشنا شد. در ابتدا، یاسمین با چالشهای زیادی مواجه بود. او باید یاد میگرفت که چگونه به تنهایی زندگی کند، غذای خود را تهیه کند و زمان خود را مدیریت کند.
یک روز، یاسمین تصمیم گرفت که به یک گالری هنری در شهر برود و از آثار هنری دیدن کند. اما به دلیل ناآشنایی با محیط، مسیر را گم کرد و نتوانست به خوابگاه برگردد. او بسیار نگران و مضطرب بود و نمیدانست چه باید بکند.
یاسمین تصمیم گرفت که از رهگذران کمک بگیرد. او با افرادی صحبت کرد و از آنها راهنمایی خواست. بالاخره، با کمک یکی از هنرمندان محلی که در گالری کار میکرد، یاسمین توانست مسیر درست را پیدا کند و به خوابگاه بازگردد. این تجربه به او یاد داد که باید به دیگران اعتماد کند و از کمک دیگران بهرهمند شود.
با گذشت زمان، یاسمین به محیط جدید عادت کرد و توانست خود را با شرایط وفق دهد. او در کلاسهای هنری دانشگاه شرکت کرد و مهارتهای خود را بهبود بخشید. یاسمین دوستان جدیدی پیدا کرد و با آنها پروژههای هنری مختلفی انجام داد. او توانست در نمایشگاههای هنری شرکت کند و آثارش را به نمایش بگذارد.
زندگی دور از خانهٔ پدری به یاسمین یاد داد که چگونه مستقل باشد و با چالشهای جدید روبرو شود. او متوجه شد که با پشتکار و تلاش میتوان بر هر مشکلی غلبه کرد و به اهداف خود دست یافت.
این داستان نشان میدهد که تجربه زندگی دور از خانهٔ پدری میتواند فرصتهای زیادی برای یادگیری و رشد فراهم کند و به افراد کمک کند تا مستقلتر و قویتر شوند.