به داستان ضربالمثل انگلیسی صداقت بهترین سیاست است توجه کنید.
در یکی از شهرهای کوچک انگلستان، مرد تاجری به نام جیمز زندگی میکرد که به دلیل صداقت و درستیاش بین مردم مشهور بود. جیمز همیشه به این باور داشت که صداقت بهترین سیاست است و هیچ چیز بهتر از راستگویی و درستکاری نیست.
یک روز، تاجری به نام رابرت که در کارهای خود همیشه فریبکاری میکرد و به دیگران دروغ میگفت، به شهر جیمز آمد تا با او معاملهای انجام دهد. رابرت تصمیم داشت که جیمز را نیز فریب دهد و سود بیشتری کسب کند. اما جیمز، با صداقت و درستی خود، هیچگاه به فریبکاری تمایلی نداشت.
رابرت به جیمز گفت: “جیمز، من میخواهم با تو معاملهای انجام دهم که برای هر دو ما سودآور باشد. اما باید بگویم که باید در برخی موارد چشمانت را ببندی و حقایق را نادیده بگیری.”
جیمز با لبخندی پاسخ داد: “رابرت، من همیشه به صداقت و درستی معتقد بودهام و هیچگاه نمیخواهم خلاف آن عمل کنم. صداقت بهترین سیاست است و من به این اصول پایبندم.”
رابرت با تمسخر گفت: “اما جیمز، اگر بخواهی همیشه صادق باشی، نمیتوانی در تجارت موفق شوی و سود زیادی کسب کنی.”
جیمز با اطمینان پاسخ داد: “رابرت، من به سودی که از طریق فریب و دروغ به دست بیاید، نیازی ندارم. من به سودی که از طریق صداقت و درستکاری کسب شود، راضیام. صداقت بهترین سیاست است و همیشه نتیجهی خوبی خواهد داشت.”
با گذشت زمان، مردم بیشتری از صداقت و درستی جیمز آگاه شدند و ترجیح دادند با او معامله کنند. کسبوکار جیمز رونق گرفت و او به عنوان تاجری موفق و محترم شناخته شد. در مقابل، رابرت که به فریبکاری و دروغ متوسل میشد، مشتریان و اعتبار خود را از دست داد و در نهایت شکست خورد.
این داستان نشان میدهد که صداقت و درستکاری همیشه بهترین سیاست است و نتیجهی خوبی خواهد داشت.