
در اینجا داستانی برای ضربالمثل پول را دور بریز، دوستهای دور و نزدیک پیدا میکنی آورده شده است.
در یک شهر بزرگ، مردی به نام بهزاد زندگی میکرد که بسیار ثروتمند و موفق بود. بهزاد همیشه به دنبال دوستان جدید و گسترش روابط اجتماعیاش بود. اما با گذشت زمان، متوجه شد که بیشتر دوستانش تنها بهخاطر پول و ثروتش به او نزدیک شدهاند و دوستی واقعی با او ندارند.
یک روز، بهزاد تصمیم گرفت که آزمایشی انجام دهد تا ببیند کدام یک از دوستانش واقعی هستند و کدامها تنها بهخاطر پول و ثروتش به او نزدیک شدهاند. او تصمیم گرفت که خبر پخش کند که تمام داراییهایش را از دست داده و دیگر ثروتمند نیست.
بهزاد این خبر را به همه دوستانش اعلام کرد و منتظر واکنش آنها شد. به مرور زمان، بسیاری از دوستانش که تنها بهخاطر پول و ثروتش به او نزدیک شده بودند، از او فاصله گرفتند و دیگر با او ارتباطی نداشتند. اما چند نفر از دوستان واقعیاش بهزاد را تنها نگذاشتند و با او در این دوران سخت همراه شدند.
بهزاد فهمید که پول و ثروت نمیتواند دوستان واقعی را جذب کند و تنها دوستان واقعی کسانی هستند که در همه شرایط، چه در خوشی و چه در سختی، کنار او میمانند.
این داستان به ما یادآوری میکند که پول و ثروت نمیتواند دوستان واقعی را جذب کند و دوستان واقعی کسانی هستند که در همه شرایط کنار ما میمانند. همانطور که ضربالمثل “پول را دور بریز، دوستهای دور و نزدیک پیدا میکنی” میگوید، با از دست دادن پول و ثروت، دوستان واقعی را میتوان شناخت.