در اینجا داستانی برای ضربالمثل فرانسوی این است زندگی آورده شده است.
در یکی از شهرهای زیبا و کوچک فرانسه، مردی به نام مارک زندگی میکرد که همیشه با زندگی و موقعیتهای پیشآمده به خوبی سازگار میشد. او به توانایی خود در پذیرش اتفاقات زندگی افتخار میکرد و همیشه با لبخندی بر لب از چالشها و مشکلات عبور میکرد.
یک روز، مارک تصمیم گرفت که باغچهای کوچک در حیاط خانهاش احداث کند و سبزیجات و گلهای زیبا بکارد. او با دقت و حوصله به کاشتن بذرها مشغول شد و امیدوار بود که به زودی نتیجه زحماتش را ببیند.
چند هفته گذشت و مارک با هیجان به باغچهاش نگاه کرد. اما متوجه شد که برخی از بذرها بهدرستی رشد نکردهاند و گلها پژمرده شدهاند. او کمی ناامید شد، اما بلافاصله لبخندی زد و گفت: “C’est la vie.”
مارک تصمیم گرفت که به جای ناامیدی، از این تجربه درس بگیرد و دفعهی بعد با دقت بیشتری به کاشتن بذرها بپردازد. او فهمید که زندگی همیشه مطابق با انتظارات ما پیش نمیرود، اما باید با آن سازگار شد و از هر تجربهای درس گرفت.
این داستان نشان میدهد که زندگی پر از چالشها و اتفاقات ناگوار است، اما باید با آن سازگار شد و از هر تجربهای درس گرفت.