
در اینجا داستانی برای ضربالمثل باید حتی به کسانی که نمیپسندید، احترام گذاشت آورده شده است.
در یک شهر کوچک، دو همسایه به نامهای علی و حسن زندگی میکردند. علی مردی صبور و مهربان بود، اما حسن مردی تندخو و ناراضی بود که همیشه به دنبال ایرادگیری از دیگران بود. علی همیشه سعی میکرد که با حسن به خوبی رفتار کند و از برخورد با او خودداری کند، اما حسن هرگز به رفتار خوب علی احترام نمیگذاشت.
یک روز، حسن تصمیم گرفت که علی را به خاطر درختی که در حیاطش کاشته بود و سایهی آن به حیاط او میافتاد، ملامت کند. او با عصبانیت به خانهی علی رفت و با صدای بلند به او گفت: “این درخت را از حیاطت بردار! سایهاش به حیاط من میافتد و من از آن ناراضیام.”
علی با آرامش به حسن گفت: “متأسفم که سایهی درخت به حیاطت میافتد، اما این درخت برای خانوادهام بسیار مهم است و ما از میوههایش استفاده میکنیم. من سعی میکنم راه حلی پیدا کنم که هر دو راضی باشیم.”
حسن با عصبانیت بیشتری گفت: “من اهمیتی به درخت و خانوادهات نمیدهم. فقط میخواهم که این درخت را برداری.”
علی با صبر و احترام به حرفهای حسن گوش داد و به او گفت: “میدانم که ناراحتی و این موضوع برایت مهم است. من حاضرم که سایهی درخت را با هرس کردن کاهش دهم و اگر این هم کافی نبود، درخت را جابجا کنم. اما لطفاً به من زمان بده تا این کار را انجام دهم.”
حسن با شنیدن این سخنان، کمی آرامتر شد و فهمید که علی واقعاً سعی دارد مشکلی را حل کند. او به علی احترام گذاشت و قبول کرد که به او زمان بدهد.
این داستان به ما یادآوری میکند که حتی اگر با کسی مخالف باشیم یا او را نپسندیم، باید به او احترام بگذاریم و با صبر و ادب رفتار کنیم. همانطور که ضربالمثل میگوید، احترام به دیگران حتی در مواقعی که اختلاف نظر داریم، بسیار مهم است.