به داستان ضربالمثل آمریکایی بدون درد، هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود توجه کنید.
در یک شهر کوچک در آمریکا، مردی به نام جان زندگی میکرد که همیشه به دنبال راحتی و آسایش بود. جان هرگز به انجام کارهای سخت علاقهای نداشت و همیشه از چالشها و تلاشهای زیاد فرار میکرد. او فکر میکرد که میتواند بدون تلاش زیاد به موفقیت برسد.
یک روز، جان تصمیم گرفت که یک باغچهی کوچک در حیاط خانهاش بسازد و در آن سبزیجات و گلهای زیبا بکارد. او فکر کرد که این کار بسیار آسان است و نیازی به تلاش زیاد ندارد. اما وقتی شروع به کار کرد، متوجه شد که ساختن باغچه نیاز به تلاش و صبر زیادی دارد.
جان به سرعت از کار خسته شد و تصمیم گرفت که نیمهکاره آن را رها کند. اما همسایهاش، مردی به نام تام که همیشه به سختی کار میکرد، به او گفت: “جان، بدون درد هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود. اگر میخواهی باغچهات زیبا شود، باید تلاش کنی و سختیها را تحمل کنی.”
جان با شنیدن این سخنان، تصمیم گرفت که به تلاش خود ادامه دهد. او هر روز صبح زود بیدار میشد و با دقت و حوصله به کار باغچهاش میپرداخت. او به تدریج یاد گرفت که چگونه خاک را آماده کند، بذرها را بکارد و گیاهان را مراقبت کند.
پس از چند هفته، جان مشاهده کرد که باغچهاش به یک باغچهی زیبا و سرسبز تبدیل شده است. او با خوشحالی به کار خود نگاه میکرد و فهمید که بدون تلاش و تحمل سختیها، هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود. او به خود گفت: “بدون درد، هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود.”
این داستان به ما یادآوری میکند که برای رسیدن به اهداف و موفقیت، باید سختیها و چالشها را تحمل کنیم و بدون تلاش زیاد، هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود.