در شهر شیراز، زوجی به نام نگار و آرش تصمیم گرفتند که پس از چند سال دوستی و عشق، زندگی مشترک خود را آغاز کنند. آنها با شور و شوق فراوان، مراسم عقدشان را برنامهریزی کردند و همه چیز برای آن روز آماده بود.
روز عقد فرا رسید و خانوادهها و دوستان نگار و آرش به خانه بزرگ خانواده نگار آمدند. نگار با لباسی سنتی و زیبا به همراه خانوادهاش وارد شد و آرش با کت و شلواری شیک و دستدردست پدرش وارد مراسم شد. وقتی نگاههایشان به هم افتاد، عشق و احترام در چشمانشان موج میزد.
مراسم عقد با خواندن خطبه عقد و دعای خیر از سوی بزرگان خانواده آغاز شد. نگار و آرش دستدردست هم نشستند و با قلبی تپنده به خطبه عقد گوش دادند. وقتی که خطبه عقد به پایان رسید، نگار و آرش با چشمانی پر از اشک و لبخندی گرم به یکدیگر گفتند: “بله، با هم زندگی مشترک خود را آغاز میکنیم.”
پس از مراسم عقد، نگار و آرش به همراه مهمانان خود به پذیرایی پرداختند. آنها با هم عکسهای یادگاری گرفتند و لحظات شادی را ثبت کردند. موسیقی سنتی زیبا در فضا پخش میشد و همه با هم میخندیدند و خوش میگذشتند.
بعد از پذیرایی، نگار و آرش به همراه دوستان و خانوادهشان به رقص و شادی پرداختند. آنها با هم به روی صحنه رفتند و اولین رقص خود را انجام دادند. همه مهمانان با چشمانی پر از شور و شوق به آنها نگاه میکردند و برایشان آرزوی خوشبختی میکردند.
این داستان نشان میدهد که عشق و احترام میتواند به ما کمک کند تا زندگی مشترک خود را با خوشبختی آغاز کنیم و با هم به سوی آیندهای روشن برویم.