
به داستان ضربالمثل هر چه پول بدهی، همانقدر آش میخوری توجه کنید.
در یک شهر کوچک، مردی به نام محسن زندگی میکرد که بسیار خردمند و دانا بود. محسن همیشه به کارهایش با دقت و توجه بسیار زیادی میپرداخت و باور داشت که کیفیت هر چیزی بستگی به میزان تلاشی که برای آن انجام میدهیم و میزان پولی که برای آن خرج میکنیم، دارد.
یک روز، محسن تصمیم گرفت که یک مراسم بزرگ و مهمانی بزرگ برگزار کند و برای این مراسم به بازار رفت تا مواد غذایی و لوازم مورد نیاز را تهیه کند. او به دو دکان مختلف مراجعه کرد. دکان اول، فروشندهای داشت که قیمتهایش بسیار ارزان بود، اما کیفیت محصولاتش پایین بود. دکان دوم، فروشندهای داشت که قیمتهایش بالاتر بود، اما کیفیت محصولاتش بسیار بالا بود.
محسن تصمیم گرفت که از دکان اول خرید کند تا هزینههایش را کاهش دهد و پول بیشتری را پسانداز کند. او با پولی کمتر، مواد غذایی و لوازم ارزان قیمت خرید و به خانه بازگشت تا مراسم را برگزار کند.
روز مراسم فرا رسید و مهمانها یکی پس از دیگری به خانه محسن آمدند. اما وقتی مهمانها از غذاهای محسن چشیدند، متوجه شدند که غذاها بیکیفیت و مزهدار نیستند. یکی از مهمانها به محسن گفت: “محسن، هر چه پول بدهی، همانقدر آش میخوری. اگر پول بیشتری خرج کرده بودی و مواد باکیفیتتری خریداری کرده بودی، غذاهایت بهتر میشدند.”
محسن با شنیدن این سخنان، فهمید که نباید به کیفیت کمتر برای کاهش هزینهها تن بدهد و باید برای بهدست آوردن کیفیت بهتر، پول بیشتری خرج کند. او از این تجربه یاد گرفت که برای داشتن بهترینها، باید به میزان پولی که خرج میکنیم توجه کنیم.
این داستان به ما یادآوری میکند که کیفیت هر چیزی بستگی به میزان تلاشی که برای آن انجام میدهیم و پولی که برای آن خرج میکنیم، دارد. همانطور که ضربالمثل “هر چه پول بدهی، همانقدر آش میخوری” میگوید، برای داشتن بهترینها باید به هزینهها و کیفیت توجه کنیم.