نماد سایت یک داستان

چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار می‌کند

ضرب‌المثل “چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار می‌کند” به این معناست که وقتی کسی به اشتباهی دست می‌زند و می‌داند که مورد تعقیب قرار می‌گیرد، با کوچک‌ترین تهدیدی فرار می‌کند. این ضرب‌المثل به ترس و نگرانی کسانی که کار نادرستی انجام داده‌اند اشاره دارد.

داستان این ضرب‌المثل به این صورت است:

در یکی از روستاهای کوچک ایران، پیرمردی به نام حاجی حسن زندگی می‌کرد. حاجی حسن مردی مهربان و سخاوتمند بود و همیشه به همسایگانش کمک می‌کرد. او چند گربه در خانه‌اش داشت که خیلی دوستشان داشت و همیشه به آن‌ها غذا می‌داد.

یک روز، حاجی حسن متوجه شد که یکی از گربه‌هایش مدام به خانه همسایه، که پیرزنی به نام ننه سکینه بود، می‌رود. ننه سکینه از دست گربه‌ها خسته شده بود، زیرا گربه‌ها به مرغ‌هایش حمله می‌کردند و آن‌ها را می‌ترساندند. او تصمیم گرفت که با حاجی حسن صحبت کند و از او بخواهد که گربه‌هایش را کنترل کند.

ننه سکینه به خانه حاجی حسن رفت و با او صحبت کرد. حاجی حسن قول داد که گربه‌هایش را کنترل کند و از ننه سکینه خواست که صبور باشد. اما گربه‌ها همچنان به کارهایشان ادامه می‌دادند و به مرغ‌های ننه سکینه حمله می‌کردند.

یک روز، ننه سکینه تصمیم گرفت که خودش دست به کار شود. او یک چوب بلند برداشت و به سمت حیاط حاجی حسن رفت. وقتی که گربه‌ها دیدند ننه سکینه با چوب به سمتشان می‌آید، فوراً فرار کردند و از آن روز به بعد دیگر به خانه ننه سکینه نرفتند.

ننه سکینه با لبخند به حاجی حسن گفت: “دیدی حاجی حسن، چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار می‌کند.”

این داستان نشان می‌دهد که کسانی که کار نادرستی انجام می‌دهند، با کوچک‌ترین تهدید و ترسی، فوراً عقب‌نشینی می‌کنند و فرار می‌کنند. همان‌طور که ضرب‌المثل “چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار می‌کند” می‌گوید، تهدید و ترس باعث می‌شود که افراد نادرست از کار خود دست بکشند.

خروج از نسخه موبایل