در اینجا داستانی برای ضربالمثل فرانسویدرخت اغلب جنگل را پنهان میکند آورده شده است.
در یک جنگل بزرگ و سرسبز، درخت بزرگی به نام ژرژ وجود داشت که همهی حیوانات جنگل به آن احترام میگذاشتند. ژرژ بسیار قد بلند و تنومند بود و سایهی بزرگی داشت که در تابستانهای گرم به حیوانات پناه میداد.
اما به مرور زمان، ژرژ به خود مغرور شد و فکر کرد که تنها درخت مهم در جنگل است. او به حیوانات میگفت: “من بزرگترین و مهمترین درخت در این جنگلم. بدون من، شما نمیتوانید در این جنگل زندگی کنید.”
یک روز، طوفان بزرگی در جنگل وزیدن گرفت و بسیاری از درختان کوچک و بزرگ را آسیب زد. حیوانات جنگل نگران شدند و به ژرژ پناه آوردند. اما ژرژ که به خود مغرور بود، نتوانست به تنهایی همهی حیوانات را پناه دهد.
پس از طوفان، حیوانات فهمیدند که هرچند ژرژ درخت بزرگی است، اما جنگل پر از درختان دیگری است که همگی به هم وابستهاند و بدون یکدیگر نمیتوانند زنده بمانند. آنها فهمیدند که درخت بزرگ تنها بخش کوچکی از جنگل است و نباید جنگل را فقط از روی یک درخت قضاوت کنند.
این داستان نشان میدهد که نباید به دلیل وجود یک چیز برجسته یا مهم، بقیهی چیزها را نادیده بگیریم.